فرهنگ امروز: وحید بهرامی (نویسنده کتاب فکر سیاسی در شاهنامه فردوسی) گفت: «اگر به گذشته نگاه کنیم هم چراغ راه آینده است و هم اینکه از منظر روانشناسی ما در گذشته یک ناخودآگاه جمعی داریم که ادامه مییابد.» وی افزود: «تقریباً ۳ گروه روی شاهنامه کار کردهاند. برخی از جنبه ادبی به شاهنامه نگاه کردهاند. گروه دیگر از جنبه نگاههای دینی و ملی و با نگاههای ناسیونالیستی به شاهنامه نگاه میکنند. گروه سوم نیز کسانی هستند که از جنبه سیاسی به شاهنامه نگاه میکنند.» وحید بهرامی همچنین عنوان کرد: «شاهنامه همان خداینامه است که از دوران مادها در سنت حکومتداری ایرانیان رسم بوده است. بعدها به اندرزنامه و سیاستنامه تبدیل میشود. افراد مختلف از جمله خود شاهان برای ولیعهدهای خود پند و اندرزهایی را مینوشتند تا به نسلهای بعدی برسد و بتوانند استفاده کنند.»
مشروح این گفتگو را در ادامه میخوانید.
********
چه چیزی باعث شد که به نگاه سیاسیِ شاهنامه فردوسی فکر کنید؟
حدود ۱۰ سال پیش که درگیر نوشتن پایاننامه بودم و به سیاست علاقهمند شده بودم به دنبال این بودم که ببینم مشکلات کشور از کجاست. نگاه سادهای بود و اقتضای آن دوره سنی بود. به دنبال منابع گشتم به عنوان مثال کتاب تاریخ بیهقی یا آثاری اینچنین تا ببینم در تاریخ ما مشکل از کجا بوده است. تا اینکه نوبت به کتاب شاهنامه رسید. آنجا متوجه شدم شاهنامه بهتر مشکلات امروزی ما را نشان میدهد. چون اگر به گذشته نگاه کنیم هم چراغ راه آینده است و هم اینکه از منظر روانشناسی ما در گذشته یک ناخودآگاه جمعی داریم که ادامه مییابد. دقیقاً همانند ژنتیک که گفته میشود تکامل پیدا میکند. از دید روانشناختی ما یک ناخودآگاه جمعی داریم. گاهی انسان یک ایرادی دارد که ممکن است ریشه آن در هزاران سال پیش باشد که تا امروز نیز تداوم پیدا کرده است. با این نگاه به سراغ شاهنامه رفتم و مسیر این تحقیق ادامه پیدا کرد. اولین مفهومی هم که برای من خیلی جذاب بود اصطلاح فره ایزدی بود.
آیا پیش از شما آثار مشابه این کتاب درباره شاهنامه نوشته شده است؟
تقریباً ۳ گروه روی شاهنامه کار کردهاند. برخی از جنبه ادبی به شاهنامه نگاه کردهاند. مثل آقای یاحقی یا آقای مسکوب. اینها کسانی هستند که از منظر ادبی به شاهنامه نگاه کردهاند و کاری به جنبههای اجتماعی و سیاسی آن نداشتهاند. گروه دیگر از جنبه نگاههای دینی و ملی و با نگاههای ناسیونالیستی به شاهنامه نگاه میکنند. مثل آقای ابوالحسنی و آقای رزمجو. اینها نیز جنبههای سیاسی و جامعهشناختی را رها میکنند. گروه سوم نیز کسانی هستند که از جنبه سیاسی به شاهنامه نگاه میکنند. این افراد یا نگاهی انتقادی و یا نگاهی بسیار مثبت دارند. مثل آقای رضاقلی. کسانی که نگاه منفی دارند معتقدند که سیستم پادشاهی مسبب تمام بدبختیهای ما بوده است. افرادی هم نگاهی بسیار خوشبینانه دارند.
با توجه به متن شاهنامه این نگاهها خیلی جواب نمیدهد. با این نگاهها نمیتوان یک سیاست واقعبینانه از شاهنامه استخراج کرد. کسی نیامده با نگاه تفهمی و همدلانه به شاهنامه رجوع کند تا هم نقاط قوت آن را دیده باشد و هم نقاط ضعف و اساساً ببیند ساختار سیاسی شاهنامه چگونه است؛ آن هم با نگاه علمی. کسانی هم که ساختار را بررسی کردهاند نتوانستند با نگاه علمی این کار را انجام دهند بلکه با نگاه داستانی این کار را کردهاند.
اشاره کردید که مفهوم فره ایزدی برای شما جالب بود و شما را به سمت پرداختن به این موضوع کشاند. در این باره قدری بیشتر توضیح میدهید.
چیزی که در همان اول برای ما جذاب بود تا به این موضوع بپردازم همین مفهوم فره ایزدی بود. از دوران مادها نیز خداینامههایی موجود است. فرقی ندارد اگر این مفاهیم زاده ذهن یک ایرانی باشد نقاط ضعف ما را نشان میدهد. مفهوم فره ایزدی نقاط ضعف ما ایرانیان را نشان میدهد که همین امروز نیز تداوم پیدا کرده است و تداوم این اندیشه را شاهد هستیم. این همان کلید اولیهای بود که مشتاق شدم به این موضوع ورود کنم و تا امروز حدود ۱۰ سال است که بر روی شاهنامه کار میکنم.
به طور خلاصه چه مؤلفههایی در تفکر سیاسی فردوسی پیدا کردید؟
من از الگوی جان مارلو استفاده کردهام. کتاب جان مارلو در ایران ترجمه نشده است. معتقد است اگر بخواهیم ببینیم یک اندیشه سیاسی چه هست باید به ۴ سؤال پاسخ دهیم: چه کسی حکومت میکند؟ چگونه حکومت میکند؟ هدف سیاست او چیست؟ چالشهای قدرت سیاسی چیست؟ در این کتاب به این ۴ جواب داده شده است. یعنی چگونه میتوان مشروعیت را کسب نمود و حکومت کرد؟ فرد حاکم سامان سیاسی را چگونه اجرا میکند؟ هدفگذاری او چیست و چه موانعی بر سر راه او وجود دارد؟ هرکدام از اینها را در این کتاب جداگانه بررسی کردهام.
نکتهای که اینجا وجود دارد این است که شاید برخی بگویند پرداختن به این موضوع چه دردی را از ما دوا میکند؟ شاهنامه یکسری داستان است که برای ما نقل شده است؛ این داستانها چه ارتباطی با سیاست دارند؟ در اینجا نیاز است که تاریخچهای از خود شاهنامه را بیان کنم. شاهنامه همان خداینامه است که از دوران مادها در سنت حکومتداری ایرانیان رسم بوده است. بعدها به اندرزنامه و سیاستنامه تبدیل میشود. افراد مختلف از جمله خود شاهان برای ولیعهدهای خود پند و اندرزهایی را مینوشتند تا به نسلهای بعدی برسد و بتوانند استفاده کنند.
نسل به نسل اینها منتقل میشد و به آن چیزهایی اضافه میشد تا اینکه پس از اسلام این رویه دیگر مورد استفاده قرار نمیگیرد. در قرنهای ۴ و ۵ خلفای وقت دچار یک ضعف اندیشه هستند. امپراتوری بسیار بزرگی دارند اما اندیشهای برای کنترل و اداره آن ندارند. یکی از ایرانیان این خداینامهها را جمعآوری میکند و موبدان را پیدا میکند و سعی میکند تا اینها نوشته بشود تا ماندگار شود. در ابتدای شاهنامه هم آمده است که این کتاب چگونه از تاریخ گذشته جمعآوری شده است.
یکی نامه بود از گه باستان/ فراوان بدو اندرون داستان
پراکنده در دست هر موبدی/ از او بهرهای نزد هر بخردی
یکی پهلوان بود دهقان نژاد/ دلیر و بزرگ و خردمند و راد
پژوهنده روزگار نخست/ گذشته سخنها همه باز جست
آن فرد این مطالب را جمعآوری میکند و به شخص دیگری هم میدهد تا به زبان عربی بنویسد که این نسخه شاهنامه به شاهنامه ابومنصور ثعالبی معروف شده است. اینها همه به دست فردوسی میرسد و تصمیم میگیرد که آن را از نثر به نظم تبدیل کند. همچنین تصمیم میگیرد تا آن را به زبان فارسی بنویسد چون زبان مرسوم آن موقع عربی بود. فردوسی در خود شاهنامه به این موضوع اشاره میکند که نه چیزی به آن اضافه کرده و نه از آن کم کرده است. ابتدای هر داستان مشخص است که خود فردوسی دارد روایت میکند اما مابقی همان تاریخ ایرانیان است. با همان روش جان مارلو - که در ایران خیلی مورد استفاده نبوده است نه در مقالات علمی و نه در کتابها - به دنبال پاسخ آن ۴ سؤال اصلی رفتم تا بفهمیم اندیشه شاهنامه چیست.
یکی از نکات مهم این کتاب آن بخشی است که به این سؤال پرداخته است که چگونه باید قدرت را سامان داد؟ در اینجا مباحثی همچون اشتغالزایی و آبادانی مطرح میشود که نشان میدهد از گذشته دغدغه شهریاران ایران بوده است. به دنبال رفاه و شادمانی و آبادانی و اشتغالزایی برای مردم بودهاند. پادشاهان در سخنرانیهای خود این را مطرح میکنند که میخواهند رفاه و شادمانی برای مردم بیاورند و مردم را شاد نگه دارند.
نکته دیگر که اوج این کتاب است در فصل دوم و در پاسخ به سؤال چه کسی باید حکومت کند است. در اینجا مشروعیتها بررسی شده است که در بخش ضحاک بر خلاف آنچه که قبلتر درباره ضحاک گفته شده است ما نگاهی متفاوت را به ضحاک مطرح کردهایم. ضحاک را فردی دیدهایم که حکومت او بر مبنای رضایت بوده و شرح مفصل آن در کتاب آمده است. در مجموع این کتاب با آثار دیگری که در این باره نوشته شده است با نگاه متفاوتی به مسائل پرداخته است. این کتاب از دهها مقاله و پژوهش و ساعتها مطالعه استخراج شده است.
آیا در کتاب شما به مفهوم ایرانشهری نیز پرداخته شده است؟
همانطور که عرض کردم ۳ نوع نگاه به شاهنامه وجود داشته است. یک گروه نگاه ادبی به آن داشتهاند. گروه دیگر بر اساس باورهای دینی و ملی به شاهنامه نگاه کردهاند که مفهوم ایرانشهری در این نگاه مورد توجه قرار میگیرد. اما من در این کتاب خیلی به آن نپرداختهام و سعی نکردهام تا نگاه ملیگرایانه به شاهنامه داشته باشم. در کتابهای مختلف به این موضوع در شاهنامه پرداخته شده است و جنبههای ملی شاهنامه مفصل بررسی شده است اما در این کتاب خیلی به مؤلفههای ملی یا ایرانشهری کاری نداشتهام. سعی من نگاهی کاملاً واقعگرایانه و همدلانه و تفاهمی بوده است تا با نگاه متعصبانه به موضوع نپردازیم.
در برخی از آثار به این مفهوم پرداخته شده است اما در این کتاب پاسخ به همان ۴ پرسش مدنظر بوده است. یعنی چه کسی حکومت میکند؟ چگونه سامان میدهد؟ هدف سیاست او چیست؟ چالشهای قدرت سیاسی چیست؟ نگاه این کتاب اینگونه است و از منظر ملی و ناسیونالیستی به شاهنامه نگاه نکرده است.
نظر شما